سلام !
از پیامی که شما دوست عزیزم عابد، برای این متن گذاشتید خیلی ممنونم! مطلب جالبی رو مطرح کردید تفکر و بعد شناخت رو مقدمه ی هر حرکتی دانستید؛ من تصمیم گرفتم اصل پیام شما رو ایجا قرار دهم و بعد توضیحاتی رو اضافه کنم:
مقدمه ی هر حرکتی ، شناخت و معرفته .
یعنی ابتدا انسان باید از وضعیت موجودش اطلاع داشته باشه و بدونه که کجاس و بعد باید حرکت کنه .
و دونستن موقعیت فعلی انسان حاصل نمیشه جز با شناخت دو نقطه .
ابتدا باید از نقطه ای [که] باید خودش رو با اون بسنجه و در نهایت می خواد به اونجا برسه اطلاع حاصل کنه و بعد هم موقعیت خودش رو بفهمه و بعد حرکت رو آغاز کنه .
مثالش میتونه فتح قله باشه ، نقطه ی غائی نوک قله و نقطه ی شروع جایی که ایستاده .
پس شناخت مقدم بر همه چیزه .
مقدم بر شناخت ، تفکر و تدبر .
یعنی انسان [تا] تفکر و تدبر در مورد خودش ، پیرامونش نداشته باشه ، حرکتی برای کسب معرفت هم نمی کنه .
به خاطر همین هم گفته اند یه لحظه تفکر برتر از هفتاد سال عبادته .
بنده نوری که اشاره کردید رو به نظرم اومد ، اون نور تفکرو تدبره .
پس باید انسان به تأمل در خودش بیش از همه چیز اهمیت بده .
خداوند نور آسمانها و زمین است. منظور بنده از نور و روشنایی، حق و حقیقت ، نور ایمان و نیکیهاست؛ زیرا که همه خوبیها از آن خداست، فکر و اندیشه هم که شما به آن اشاره کردید مثل معرفت و شناخت همه از خداست؛ جنگ با نفس همان طور که میدانید جهاد اکبر است ومقابله با بدیها و تاریکیهای درون و بخصوص از بین بردن عادتهای بد و نادرست بسیار سخت است اما حتما با من موافقید که وقتی خدای مهربان را از صمیم دل صدا میزنیم همه چیز آسان می شود ؛ به نظر من این همان باز کردن دروازه های دل رو به نورست و شاید در این حالت تفکر، صحیح تر و شناخت، عمیق تر خواهد بود .
در آخر از عابد جان و شما خواننده ی عزیز سپاسگزارم!